آخرین غزل
این شعر ها دیگر برایم درد سر دارد
دیگر برای قلب مجروحم ضرر دارد
این روزها ازریشه دارم می شوم ویران
این روزها هر شاخه ام بوی تبر دارد
دیوان اشعار و غزل را می زنم آتش
با آن که می دانم کسی زیر نظر دارد
با آن که می دانم مرا هر روز می بیند
از درد های استخوان سوزم خبر دارد
من تا همیشه درسکوت خویش می مانم
این شعر ها دیگر برایم درد سر دارد
زهراآرین نژاد
نظرات شما عزیزان: